و چه غم انگيز است كه بخواهم از ويراني ات بنويسم.
بغض راه گلويم را بسته،
غمي روي سينه ام سنگيني مي كند.
نمي دانم نبودنت را چگونه تاب بياورم.
آسمان سياه بود، ابرها در هم پيچيدند
و تاريكي همه جا را گرفته بود.
گويي ماتمي در راه بود!!!
بارا باران باران.
و آنقدر باران تا چم مهر من
براي هميشه غرق شود.
باز باران.
اما اينبار با ترانه اي پر از درد و ماتم.
باز باران.
اما نه بر بام خانه ها!!!
كه بر زخمهاي مردم.
آسمان گريست.
گريه اي كه آوار شد بر دلهايمان.
كشكان بيقرار شد.
سيمره خروشيد.
تا چم مهر در آغوش سيمره و كشكان،
آرام آرام غرق شود.
كوچه باغ خاطراتمان زير و رو شد و افسوس،
چه خنده هايي را با خود برد.
بودنت را با زيباترين تصاوير به دنيا نشان داده ام،
تو به من بگو كه نبودنت را چگونه تاب بياورم.
مي خواهم لمس كني كلماتي را كه برايت مي نويسم
تا بداني اندوه نبودنت را مرحمي نيست!!!
تلخ ترين اندوه امروزم خاطرات شادماني ديروزم در چم مهر است.
چم مهر انديشه ابدي و غرور پاك روستايي من است.
روح من هميشه در چم مهر خواهد ماند.
ديار غمگين من!
شانه ات هميشه امن ترين جاي جهان براي دلتنگيهايم بود.
و حالا كه غرق شدنت را در آغوش سيمره و كشكان
با چشماني گريان به نظاره نشسته ام،
نمي دانم سرم را بر كدام بالين بگذارم.
تو پناه بي كسي هايمان بودي.
روياي ديروزم به زير آب جا مانده،
اما اميد ساختن دوباره ات جانم را تازه مي كند.
دوباره تو را خواهيم ساخت چم مهر.
به اميد شروع دوباره ي دور هم بودنمان با تو.
براي هميشه در تاريخ ماندگاري.
نمي دانم چگونه بنويسم و از کجا شروع کنم.
نمي دانم چگونه اين واژه هاي بي جان را کنار هم بچينم
تا بتوانم اندکي از بغض ها و غم هاي نهفته
در دل پردرد و شکسته ام را با تنها سلاح در دستم،
يعني همين قلم بي صدايم، براي تو بگويم.
نمي خواهم براي نبودن تو بنويسم.
باور اينکه براي نبودنت بنويسم درد دارد.
بغض دارد، بغضي خفه در گلو.
اما بايد نوشت.بايد نوشت از رفتنت.
از نبودنت.
از روزهاي دردناکي که بعد از تو داريم.
سلام پدر خوبم
از آسمان چه خبر؟؟؟
ميهماني خدا تمام نشد که برگردي؟؟؟
جان من حرف بزن!!!
جان من زود بيا.
آنقَدَر حسرت ديدار تو دارم که نگو.
تو کجايي پدرم.!؟
دلم براي فقط يکبار ديدنت و بوسيدنت تنگ شده.
دلم براي روزهايي تنگ است که مي دانم باز نخواهند گشت.
تو رفتي و ما نشسته ايم در سوگ با نگاههايي مات و کبود.
باباجونم
بي خبر و بدون خداحافظي رفتي
و من تا ابد منتظر هستم
شايد در آغوشم بگيري حتي براي خداحافظي.
بغض سنگيني دارم.
فريادي خفه در گلو که به گوش نمي رسد
هراس دارم از آينده.
از روزهاي باقي مانده عمرم که مي خواهد بي تو سر شود.
نمي داني چه دردي دارد وقتي جاي نبودنت را کنار دوستانت ميبينم.
درد دارد وقتي نبودنت مي آيد و مينشيند روي شانه هايمان.
جاي خاليت بر سرمان هوار مي کشد.
نمي داني چقدر غمگين است گذراندن دقايق بدون حضور تو.
بغض نبودنت هيچ جا خالي نخواهد شد.
پدر اي کاش مرا هم برده بودي.
هتريك پرسپوليس در قهرماني
تيم پرسپوليس تهران با غلبه بر تيم پارس جنوبي‌جم در استان بوشهر
براي سومين بار پياپي با سرمربيگري برانکو ايوانکوويچ
قهرمان ليگ‌برتر باشگاه‌هاي ايران شد .
تبريك به همه ي سرخ دلان پرسپوليسي
خداحافظ شهر زيبا و دوست داشتني.
شهر خاطرات تلخ و شيرينم.
خداحافظ اصفهان
خاطراتت در قلب و ذهنم حك شده.
و من زين پس بايد تو را وداع گويم
تويي كه ده سال از عمر و زندگيم را به شيريني رقم زدي
و مني كه دل كندن از تو نتوانم.
ميدانم كه دلتنگي برايت تنها يادگاري خواهد بود
كه برايم مي ماند.
خداحافظ شهر گنبدهاي فيروزه اي
براي تو مي نويسم.تنها براي تو. آهسته بخوان که تو تمام نگاه مني. اين روزها از مغرور بودنم حرف مي زنند!!! غروري که براي تو هيچ وقت نبود. خوب مي داني از چه حرف مي زنم!!! گاهي دلم از نمي دانم هاي بسيار پر مي شود. از نمي دانم هايي که هنوز بايد زمان داد تا بدانيم. ولي اين را خوب مي دانم که درياي دلت طوفانيست. براي آرامشت فردا دم صبح جور ديگر باشم؛"آرام" و من آرامم، آرام تر از هميشه تا تو آرام باشي. باش تا با تو از شب هاي سرد و التهاب اشک بگويم. باش تا با تو بي کسي را خط قرمز بکشيم. عاشق روزاي با تو بودنم. عاشق هرچه نام توست برآن. دلتنگي هايم را خرده نگير.ببخش قشنگي روزهاي من به همين دلتنگي هاست. براي تو مي نويسم.تا هميشه براي تو مي نويسم.
چم مهر سرزمين جاذبه ها. با اجازه از همه كساني كه چم مهر را دوست دارند، مي خواهم براي چم مهر و مردم دوست داشتني آن بنويسم،خواه كسي بخواند يا نخواند. من فقط بياد چم مهر مي نويسم و بياد خاطراتي كه از آنجا دارم. چم مهر انديشه ابدي و غرور پاك روستايي من است. روح من هميشه در چم مهر است، زيرا كه هميشه و در همه حال دلتنگ چم مهرم. چم مهر زادگاه من است، خاك من است، افتخار من (مختار تندر) است. چم مهر روستايي است در استان سلحشور و هميشه در صحنه لرستان كه درست بين شهرستان پلدختر و دره شهر قرار گرفته است. مردمي دارد بسيار دوست داشتني و مهمان نواز و تحصيلكرده. حتما از اين روستاي متمدن ديدن كنيد. شغل اغلب مردم اينجا كشاورزي است.كه آن هم به خاطر گذر كشكان رود از كنار چم مهر است. چم مهر به صورت نيم دايره اي در كنار كشكان رود بنا شده است. در همسايگي چم مهر، روستاهاي؛ باباخوارزم، هلوش، باغ جايدر، سراب حمام و ميدان بزرگ قرار دارند. چم مهر ديار آرزوها و دلتنگي هاي من است.
دارم ميرم از اين شهر شلوغ.
دارم ميرم از اين آسموني که پرواز پرنده هارو
با سياهي دود به فراموشي سپرده.
دارم ميرم از شهري که آدما توي شلوغي خيابونا همو گم کردن
و به عشق پوزخند ميزنن.
شهري که ديگه نه اثري از تو داره؛ نه اثري از من.
ميخوام برم و تنهاييمو با خودم قسمت کنم.
اما نه!!!
خاطرات رو هم با خودم ميبرم.
آخه ميترسم اگه جاش بذارم زير پاي آدماي سرد و بي روح له بشه.
خاطرات شيرين با تو بودن و از تو گفتن.
خاطرات بي تو بودن و تنها موندن و تنها رفتن.
دلخوشم به يادت و نگاهت.
دلخوشم به روياي دوباره بودن تو.
آخ که چقدر خداحافظي برام سخته از شهري که.
اما نه!!!
اين شهر که ديگه از تو بويي نداره.
پس خداحافظ.
درباره این سایت